عوامل جذابیت ترانه

مفهوم و معنی در ترانه ترکیبی از موضوع ، تم ، لحن ، احساس ، موتیف ، نقاب ، صدا ، موسیقی و امثال این ها است که در این مقال سعی در بررسی تاثیر نهایی معنا در کلام ترانه بر مخاطب است .

شنونده ی ترانه زمانی تحت تاثیر آن قرار می گیرد و کلام ترانه را جذاب می یابد که بین فضای معنایی و موسیقایی آن و آموزه ها و سلایقی که در ذهن دارد مطابقت ایجاد شود . هر چه محدوده ی دانستنی های مخاطب وسیع تر و تجربیات و تلقیات او گسترده تر باشد انطباق سریع تر و عمیق تر است . مضامینی وجود دارند که همیشه در ناخود آگاه مردم موجودند و همه به راحتی می توانند با آن مضامین ارتباط برقرار نمایند . مضامینی چون تنهایی ، ناپایداری دنیا ، عشق ، کوتاهی عمر و مانند ان ها که به مضامین " کلی " و " ابدی " موصوفند ... پرداختن به این مفاهیم که مخاطب در مورد هر یک تصاویری حقیقی یا وهمی در ذهن دارد از مهم ترین عوامل ایجاد ارتباط با مخاطبند . به عنوان مثال در این بیت از ترانه ی اردلان سرفراز :

با تو بودن ای کاش تا ابد ممکن بود

لحظه های دیدار تا ابد ساکن بود

درون مایه (۲) کلی آرزوی پایداری لحظات دیدار است که مفهومی کلی محسوب می شود و قابلیت انطباق با آموزه های بسیاری از مخاطبین را داراست و در این قسمت از ترانه ی شهیار قنبری :

همین نم نم غم کنار تو خوبه

چه خالی چه پر مثل شعر نو خوبه

جهان با تو سر ریز و لبریز رنگه

کنار تو آوارگی هم قشنگه

ذهن مخاطب ابتدا با تم کلی که لذت در کنار معشوق بودن است تماس پیدا می کند و لذت حاصل از موسیقی درونی و بیرونی و تاثیر ناخوشایند حضور حشو قبیح " سر ریز و لبریز " و قافیه ی نادرست " تو " و " نو " در مخاطب معمولی وجود ندارد . البته بیان هنری ، عمل ارتباط و انطباق را تسریع و تقویت می کند و در یک ترانه ی خوب پرداختن به مضامین ابدی با استفاده از ترکیبات بدیع و صنایع ادبی به جذابیت اثر کمک خواهد نمود . ایرج جنتی عطایی در ترانه ی " پروانه ای در مشت " پس از تشبیه های خیال انگیز و زیبا ترجیع :

مثل پروانه ای در مشت

چه آسون می شه ما رو کشت

را خلق نموده است . مضمون ابدی این ترانه آسیب پذیری روح و جسم انسان است و استفاده از صنایع ادبی به پرداخت این مضمون و ایجاد جذابیت در ترانه یاری رسانده است .

اما گاه ترانه سرا آن قدر در پرداخت کلام دچار تکلف و پیچیدگی می شود و ترانه ای مبهم و دیریاب می آفریند که اثر جز به مدد تفکر و تامل در معرض انطباق شنونده ی معمولی قرار نمی گیرد . جناب " علی معلم " که دغدغه های شعری شان را به وادی ترانه آورده اند استاد سرودن چنین ترانه هایی هستند . به عنوان مثال به این بیت از یکی از ترانه های ایشان که برای تیتراژ یک سریال عامه پسند طنز ! سروده شده است توجه فرمایید :

می درخشن توی ماه دو تا خورشید سیاه

جمجمک برگ خزون اینه بخت بی گناه

این ترانه ضرب المثلی برای دیر یابی در ترانه شده و به قدر کافی راجع به آن بحث گردیده است ...

منتقدین سبک هندی در شعر بحثی را مطرح نموده اند با عنوان " معنی و یعنی " . "معنی ، طبیعی است و بدون واسطه از شعر به مخاطب منتقل می شود و می توان گفت همان تاثیر و بلاغت شعر است اما وقتی شعر منتقل نمی شود و از کسی می پرسیم چه می گوید ؟ بحث یعنی پیش می آید " (۳) . اتفاقی که در بیشتر ترانه های ترانه سرایان بزرگ ، افتاده و می افتد حضور معنی در کنار یعنی است . با این حال ترانه سرایانی هستند که در کلامشان نه معنی دیده می شود و نه یعنی ! و صرفا به مدد انتحال (۴) و یا استفاده از دیگر جذابیت های ترانه که ربطی به معنا ندارند به ترانه شان جذابیت تزریق می کنند . به عنوان مثال به این بیت از یک ترانه سرای جوان و حرفه ای ! دقت فرمایید :

تو غزل کوچه ی شب پیدا شدی نمی دونی

من چرا چراغ آسمون بی ماه تو ام !

مضامین کلی معمولا در ذهن افراد حضوری دایمی اما ناخود آگاه دارند و پرداختن به مفاهیم ابدی پلی می سازد برای ارتباط با ذهن مخاطب . راز محبوبیت ترانه هایی که گاه به لحاظ فنی و ادبی فاقد ارزش های والا هستند همین است .

اشعار مریم حیدر زاده ( که البته این اواخر پخته تر شده اند ) مثال مناسبی در این زمینه هستند . حضور معنی به غایت آسان یاب و عموما در غیاب " یعنی " در این ترانه ها و پرداختن به مضامین کلی حاضر در ذهن مخاطبین جوان و نوجوان امروز ( مانند عشق های دبیرستانی و قربان صدقه های کودکانه ) عمل انطباق را قدرتمند می نماید و ذهن ، متن را نگه می دارد . جذابیت این ترانه ها حاصل چنین فر آیندی است .

انتخاب سوژه (۵) ای که در عین بدیع بودن جزیی از مضامین کلی حاضر در ذهن گروهی از مخاطبین است نیز کمک بزرگی به ایجاد جذابیت در ترانه خواهد نمود . ترانه " کارتون " سروده ی یغما گلرویی نمونه ی جالبی در این مورد است . " کارتون " مفهومی ابدی در ذهن مخاطب جوان امروز است و در ترانه ی یغما به کارتون هایی اشاره شده است که در ذهن کودکان دهه ی شصت تبدیل به مفاهیمی ابدی گشته اند :

بیا تا مثل گالیور پا بذاریم تو لی لی پوت

نذار مسافر کوچولو گم بشه توی برهوت

و کدام جوان ۲۵ تا ۳۵ ساله است که با شنیدن چنین ترانه ای ذهنش به سرعت به انطباق نرسد ؟ قسمت بزرگی از جذابیت ترانه ی کارتون نیز وابسته به همین موضوع است .

در همه ی افراد به نوعی یک ذوق تاویلی ( توانش )(۶) وجود دارد . برخی افراد مذاقشان عاشقانه برخی سیاسی و برخی مذهبی و ... است . ترانه وقتی برای فرد جذاب و تاثیر گذار خواهد شد که در دیدرس آن مذاق تاویلی قرار گیرد و انطباق حاصل شود . ذخیره ی تاویلی جمعی در ادوار مختلف متفاوت است . مثلا تا همین یک دهه ی پیش شنیدن ترانه ای مانند :

خیال نکن نباشی بدون تو می میرم

گفته بودم عاشقم حرفمو پس می گیرم

را ذوق عمومی نمی پسندید اما امروز بخش قابل توجهی از ترانه ها حاوی چنین مضمونی هستند . ترانه های " خیال نکن نباشی " " خیالی نیست " و این اواخر " هی منو تهدیدم نکن " همگی سروده ی شاهکار بینش پژوه آغاز گر خلق جذابیت با پرداختن به مضمونی ضد معشوقند .

ترانه هایی نیز هستند که در ادوار مختلف و بر اثر عوامل مختلف از جمله فضای سیاسی و اجتماعی و زبان و بیان دچار انقباض و انبساط و یا حتی تغییر در هاله ی معنایی می شوند . به عنوان نمونه ترانه ی " جمعه " سروده ی شهیار قنبری هرچند برای فیلم " خداحافظ رفیق " امیر نادری و در سال ۱۳۵۰ سروده شده است اما پس از انقلاب عده ای سعی در تاویل آن به مدد اتفاقات انقلاب و حتی ربط آن به جمعه ی خونین ۱۷ شهریور ۵۷ داشته و دارند ! .