نگاهی به موسیقی کودک

جهان امروز دستخوش تغییرات شگرف و تحولات بنیادین است. تأثیر تحولات در عرصه های گوناگون علمی لحظه به لحظه صورت دنیای اطراف را دیگرگون می سازد.

سلطه رسانه ها و تبلیغ به مصرف انبوه تولیدات فرهنگی و غیرفرهنگی که با طراحی بسیار پیچیده همراه است، قدرت انتخاب را از کودک سلب می کند، سلایق را در درازمدت تحت کنترل تولیدکنندگان در می آورد. اگر صد سال پیش پدیده کلاس و تخته و معلم یک پدیده مدرن تلقی می شد امروز ما در عرصه های گوناگون با فناوری آموزش روبرو هستیم. در جریان این گسترش روزافزون فناوری در حیطه های گوناگون زندگی، نمی توان خود را چون قبیله ای ب َد َ وی از آن دور نگه داشت.

بلکه ناگزیر باید در این عرصه پا گذاشت و ابتکار عمل را در دست گرفت و هستی خود را سامانی دوباره بخشید و ارزش های نو خلق کرد.

کودک مانند ما بزرگترها ناچار به استفاده از تکنولوژی است. ولی طراحی وسایلی که کودک استفاده می کند در بردارنده شاخص های فرهنگی سرزمین او نیست و یا اینکه در آنها بسیار کم به هویت ملی و بومی آن پرداخته شده است. امروز ما صحبت از سلطه فرهنگی می کنیم، درحالی که در نظام آموزشی و پرورشی ما نشانه ای از آموزش موسیقی که بخشی مهم از هوی ّت، فرهنگ و هنر سرزمین ماست وجود ندارد.

واقعیت این است که معیارهای کودک در انتخاب و استفاده از فرآورده های فرهنگی تحت تأثیر سلیقه ها و داده های جذاب و ماهرانه جهانی قرار می گیرد، و متأسفانه این تأثیرپذیری چون بدون آگاهی است، فقط در سطح صورت می پذیرد، بدون اینکه عمقی داشته باشد او از فرهنگ خود نشانه ای برای مقایسه و تلفیق این فرهنگ ها داشته باشد. با نگاهی به سلیقه های جوانان در سال های اخیر مشاهده می کنیم تأثیر امواج تبلیغات گوناگون روی آنها بسیار شدید است.

چراکه آنها در نظام تعلیم و تربیت خود آگاهی های لازم را در زمینه ریشه ها و چشمه های فرهنگ خود دریافت نکرده اند و اصولاً شناختی در زمینه تاریخ و فرهنگ و هنر شهر و کشور خود ندارند، درنتیجه آنها قدرت نقد و بررسی و انتخاب را ندارند و همین جاست که اهمیت آموزشِ مفاهیم فرهنگی، به ویژه موسیقی در تعلیم و تربیت مشخص می شود.
موسیقی بخشی از هستی ماست!

آیا این جهان پیرامون خود را فقط با چشمان خود نظاره(۱) می کنیم؟

آیا حسّ ِ شنوایی، تأثیر دیدن را کامل تر نمی کند؟ یا به عبارتی بدون حسّ ِ شنوایی و فقط با چشم می توان جهان را به درستی دریافت آیا صدای رودخانه با تصویر رودخانه در ذهنمان نقش نبسته است! آیا صدای وزش باد در چمنزار و در تصویر چمنزار نقشی ندارد؟ اگر رنگ ها و شکل ها در اجسام گوناگون، قسمتی از جهان پیرامون ماست، اصوات نیز قسمت دیگری از جهان پیرامون ما را تشکیل می دهند. اگر طبیعت پیرامون تابلویی زیبا از جهان هستی است پس صدای طبیعت نیز یک قطعه زیبای موسیقی است. در حقیقت نور و صداست که جهان پیرامون را برای انسان عینیت می بخشد.

وزن (ریتم) به معنی نظم و ترتیب و تکرار و توالی است و نه تنها در موسیقی عنصر اصلی ـ حتی مهمتر از ملودی ـ است بلکه مهمترین پایه نظام هستی به شمار می رود. مانند نظمی که در گردش زمین به دور خورشید در توالی روزها و شب ها، در فصل ها، در قطرات باران وجود دارد.

حال به صدای بدن خود گوش دهیم. ضربان قلب، صدای به هم زدن دست ها، صدای قدم ها، ریتم و آهنگ کلمات و این دیدگاه که در بدو پیدایش جهان فقط صوت وجود داشته است، از کهن ترین تفکرات بشری بوده است، موسیقی شناسان با مطالعه فرهنگ های گوناگون با این عقیده که «خلقت دنیا همراه با صوت بوده است».(۲) به همین دلیل ذات بشر در اصل پیوسته عنصری صوتی بوده است مواجه بوده اند.

مطالعاتی که در زمینه رابطه مردم شناسی و موسیقی صورت گرفته است نشان می دهد که «وظیفه بنیادی موسیقی و دیدگاه ها و برداشت های فرهنگ های بدوی و تمدن های پیشرفته به طور شگفت انگیزی با یکدیگر مشابه و قابل مقایسه اند.

استفاده از موسیقی در مراسم آیین مذهبی، جنگ ها و سوگ ها و علیرغم تفاوت های جغرافیایی و تاریخی ظاهراً باید همگی از منبع واحدی نشأت گرفته باشند». این منبع واحد به عنوان سرچشمه احتمالی فرهنگ بشری در طول قرن ها تداوم یافته و مبانی فلسفه و سمبل موسیقی را پایه ریزی می کند و از عهد عتیق تا به امروز پایدار مانده است.

ویژگی های موسیقی در فرهنگ اسلام با دیدگاه های عرفانی و فلسفی منطبق با ویژگی های سایر هنرهای اسلامی است، به گونه ای که در مجموع وحدتی اصیل و مختص به خود را تشکیل می دهد». آشنایی با موسیقی مناطق گوناگون کشورمان که در انواع موسیقی های مذهبی، آیینی، بازی ها، جشن ها و... اجرا می شود به خودباوری و غنای فرهنگی کودک کمک می کند، و از آنجا که شناخت موسیقی بدون آموزش موسیقی امکان پذیر نمی باشد، بنابراین آموزش موسیقی باید بخشی جدایی ناپذیر از برنامه های آموزشی باشد